یکی مثِ من...

یکی مثِ من...

امشب دلم برای تو بی‌انتها گرفت
دنیای رنگ باخته دست مرا گرفت
می‌خواستم قدم بزنم ساحل تو را
دریا دلش گرفت و پس از آن هوا گرفت

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۵ مهر ۹۶، ۰۲:۰۸ - narges mohamadzadeh
    قشنگه
  • ۲۳ مهر ۹۶، ۰۱:۰۹ - sportfullygirl
    Nice:)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به درک» ثبت شده است

۱۱
شهریور

بروی گوشــــــــه عزلت بنشینی به درک

پشت هر کرده خود قصه بچینی به درک

گفتـــــــــه بودم بروی عقده دل باز کنی

بروی  یا نروی  باز همــــــینی به درک!

من که حتی نفسم بـــــــــنده چشمان تو بود

حال اگر کُشتــــــــه زندان اوینی به درک

«من کشیــــــــش خانه یار نبودم صد حیـــف

تو ولــــــــــی دخترِ قصهِ کالــــــــینی به درک»*

رفتـــــــــه بودم سرِبازار که اصــــــلی بخرم

غافل از اینکه تو اصلِ خودِ چینی به درک

من نگاهم زِ اَزل عشــــــــــق سَمائی بوده

تو ولی بستـــــــــه این خُرده زمینی به درک

تف به این زندگی بـــــی تو به دام افتاده

نامروت بروی خیر نبیـــــــــــــــنی به درک

# سید_ محسن_ موسوی

 

*اشاره به کتاب «پرندگان خارزار» نوشته کالین مک کلاف نویسنده استرالیایی.

  • mohsen Mousavi